معنی تام هوپر

حل جدول

تام هوپر

برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی در سال 2010 میلادی


تام

همراه جری

فرهنگ فارسی هوشیار

هوپر

انگلیسی آخورک


تام تام

نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشاء آن از چین است


تام

کم و بغایت اندک تمام، درست، کامل

لغت نامه دهخدا

تام تام

تام تام. (اِ) نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشاء آن از چین است و عبارت از یک صفحه ٔ فلزی دایره شکل است که بطور عمودی بر پایه ای آویخته شده است و با چکش چوبی بر آن نوازند.


تام

تام. [م م] (ع ص) چیزی که اجزاء آن کامل باشد. تمام. درست. ضد ناقص. (از اقرب الموارد). و رجوع به منتهی الارب و غیاث اللغات و برهان و فرهنگ جهانگیری و آنندراج و انجمن آرا و فرهنگ نظام و ناظم الاطباء شود:
ناتام در این جایت آوریدند
تا روزی از اینجا برون شوی تام.
ناصرخسرو.
گشته بدو تام نام احمد و حیدر
بارخدای جهان تمام تمامان.
ناصرخسرو.
ز ده دشمن کمندش خام تر بود
ز نه قبضه خدنگش تام تر بود.
نظامی.
- مه تام و ماه تام، کنایه از بدر است:
برآمد سیه چشم گلرخ ببام
چو سرو سهی بر سرش ماه تام.
فردوسی.
انگشت نمای خلق بودم
مانند هلال از آن مه تام.
سعدی.
- || ماهی که ایام آن سی روز باشد. (اقرب الموارد).
- اسم تام، در اصطلاح نحو اسم مبهمی را نامند که به یکی از چهار چیز تمام شود: تنوین. نون تثنیه. نون شبیه به نون جمع و اضافه. مثال تنوین مانند «رطل » در این جمله: عندی رطل زیتاً. مثال نون تثنیه مانند «منوان » در این جمله: عندی منوان سمناً. مثال نون شبیه به نون جمع مانند «عشرون » در این جمله: عندی عشرون درهما. و مثال اضافه مانند «قدر راحه» در این جمله: مافی السماء قدر راحه سحابا. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 187).
- فعل تام، مقابل فعل ناقص، فعلی که فاعل گیرد، مقابل فعل ناقص که دارای اسم و خبر است. || نزد شعرا بیتی است که نیمه ٔ آن نیمه ٔ دایره را استیفا کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 187). بیتی باشد که اجزاء صدر آن بر اصل دایره باشد اگرچه بعضی ازاحیف که بحشو تعلق دارد به عروض آن راه یافته باشد. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 48). || در اصطلاح محاسبان عددی است که مجموع اجزاء آن مساوی با آن عدد باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 187). اجزاء عدد را چون جمعکنند اگر مثل او باشد آن را تام و عدد تام خوانند همچو شش که اجزای او را که نصف و ثلث و سدس بود چون جمع کنند مثل او باشد و اگر زیادت باشد آن را عدد زائد خوانند همچو دوازده که اجزاء او نصف است و ثلث و ربع و سدس و این مجموع پانزده است و اگر کمتر باشد عدد ناقص است همچو چهار که نصف و ربع اجزای اویند از او کمتر باشد. (نفایس الفنون، علم حساب). رجوع به التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 37 و رجوع به عدد شود. || در نزد حکما کلمه ٔ تام اطلاق بر کامل شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 187). رجوع به کامل شود.

تام. (ص) بمعنی بسیار کم و بغایت اندک. (از برهان). و رجوع به انجمن آرا و آنندراج و شرفنامه ٔ منیری و فرهنگ جهانگیری و ناظم الاطباءشود. بمعنی اندک بزبان طوس لیکن مشهور سوتام است. (فرهنگ رشیدی). و آنرا سوتام نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). || ناتوان و ضعیف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

تام تام

نوعی ساز، صفحۀ فلزی گرد که آن را آویزان می‌کنند و با چکش می‌نوازند،


تام

تمام، کامل،

ترکی به فارسی

تام

تمام

گویش مازندرانی

تام

مزه

فرهنگ معین

تام

(مّ) [ع.] (ص.) تمام، کامل.

فارسی به عربی

تام

مجموع

عربی به فارسی

تام

تمام , کامل

معادل ابجد

تام هوپر

654

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری